ترجمة سورة الأحقاف

الترجمة الفارسية - دار الإسلام

ترجمة معاني سورة الأحقاف باللغة الفارسية من كتاب الترجمة الفارسية - دار الإسلام.
من تأليف: فريق عمل اللغة الفارسية بموقع دار الإسلام .

حم [حا. میم].
نزول [این] کتاب از جانب الله شکست‌ناپذیرِ حکیم است.
آسمان‏ها و زمین و آنچه را که بین آنهاست به‏حق [و هدفمند] و براى مدتى معین آفریده‏ایم؛ و[لى] کافران از آنچه به آنان هشدار داده شده، رویگردانند.
[ای پیامبر، به مشرکان] بگو: «آیا به چیزهایی که به جاى الله [به نیایش] مى‏خوانید توجه كرده‌اید؟ به من نشان دهید چه چیز از [اجزاى] زمین را آفریده‏اند. آیا در [آفرینش] آسمان‏ها شركت داشته‏اند؟ اگر راست مى‏گویید، از کتاب‏های آسمانى پیشین یا بازمانده‌ای از دانش [گذشتگان، دلیل] بیاورید».
كیست گمراه‏تر از کسی كه به جاى الله، افرادى را به دعا مى‏خواند كه تا روز قیامت به او پاسخ نمى‏دهند و آنان [= معبود‌های باطل، اساساً] از درخواست آنها [= عبادتگزارانشان] بى‌خبرند؟
و آنگاه که [در قیامت] مردم احضار شوند، آن [معبودان باطل] دشمنانشان خواهند بود و عبادتشان را انکار خواهند کرد.
و چون آیاتِ روشنگر ما بر کافران خوانده می‌شود، آنان در مورد سخن حقى كه به آنها رسیده است می‌گویند: «این جادویى آشكار است»؛
یا می‌گویند: «[محمد] این [قرآن] را خود جعل كرده [و به الله نسبت داده] است». [ای پیامبر، به آنان] بگو: «اگر من آن را جعل کرده [و به الله نسبت داده] باشم، شما نمی‌توانید در برابر [عذاب و خشم] الله از من دفاع کنید. الله به آنچه شما دربارۀ او [= قرآن، با طعنه] گفتگو می‌کنید، آگاه‌تر است، و به عنوان گواه بین من و شما كافى است؛ و او آمرزگارِ مهربان است».
بگو: «من پدیده‏اى نوظهور در میان پیامبران نیستم و نمى‏دانم سرنوشت من و شما چه خواهد شد؛ تنها از آنچه به من وحى مى‏شود پیروى مى‏كنم و فقط هشداردهنده‏اى آشكارم».
بگو: «به من بگویید اگر قرآن از سوی الله [رسیده] باشد و با آنكه شاهدى از بنی‌اسرائیل، مشابهتش را [با تورات] گواهى کرده و ایمان آورده باشد و شما در برابرش انكار و تكبر كنید، [آیا گمراه و ستمگر نیستید]؟ بى‌گمان، الله ستمکاران را هدایت نخواهد كرد».
و کافران به مؤمنان گفتند: «اگر این [قرآن] خوب بود، کسانی [كه بردگان و فقیرانی ناچیزند] در پذیرش آن بر ما سبقت نمى‏گرفتند»؛ و چون به وسیله آن هدایت نیافته‏اند، مى‏گویند: «این [قرآن]، دروغى قدیمی است».
و [در حالى كه] پیش از آن [= قرآن]، كتاب موسى راهنما و رحمت بود؛ و این [قرآن،] كتابى است كه [تورات را] به زبان [شیوای] عربی تصدیق مى‏كند تا به ستمکاران هشدار دهد و براى نیكوكاران بشارت باشد.
كسانى كه گفتند: «پروردگارِ ما الله است»؛ آنگاه [از بندگىِ غیرِ او سر باز زدند و بر اعتقاد خود] پاى فشردند، ترس و ‏اندوهى نخواهند داشت.
آنان اهل بهشتند و جاودانه در آنجا خواهند بود. این، پاداش اعمالی است که انجام ‌داده‌اند.
به انسان سفارش كردیم كه در مورد پدر و مادرش به شایستگى نیكى كند؛ [به ویژه] مادر كه به دشوارى بارِ حمل او را بر عهده دارد و با دشوارى وضع حمل می‌كند؛ و [دوران] باردارى و شیرخوارگى‌اش [مجموعاً حدود] سى ماه است؛ [او پرورش می‌یابد] تا به حد رشد برسد و در چهل سالگى [كه توان جسمی و ذهنی‌اش کامل است] می‌گوید: «پروردگارا، به من توفیق بده تا شکرِ نعمتی را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشته‌اى، به جای آورم و كار شایسته‏اى انجام دهم كه از آن راضی گردى؛ و فرزندانم را شایسته گردان؛ به درگاهت [توبه‌ نموده و] بازگشته‌ام و تسلیم [فرمانت] هستم».
آنان کسانی هستند که ما نیکوترین کارهایشان را می‌پذیریم و از گناهانشان درمی‌گذریم و در زمرۀ اهل بهشتند. این وعدۀ راستی است که به آن نوید داده‌ شده‌اند.
و کسی كه به پدر و مادرش گفت: «اف بر شما! چگونه به من وعده مى‏دهید كه [از گور] بیرون آورده خواهم شد؛ در حالى كه نسل‏های فراوانی پیش از من رفتند [و بازنگشتند]؟» پدر و مادرش به درگاه الهی زاری مى‏كنند [که فرزندشان را هدایت کند و به او مى‏گویند:] «واى بر تو! ایمان بیاور كه وعدۀ الهی راست است»؛ [اما] او پاسخ مى‏دهد: «این [وعده‌ها] فقط افسانه‏هاى پیشینیان است».
این افراد، در زمرۀ گروه‏هایی از جن و انس هستند كه پیشتر، فرمان عذاب الهی در موردشان تحقق یافته است. بى‌گمان، آنان زیانكار بودند.
هر گروه [بهشتی یا دوزخی]، درجاتى بر حسب اعمالشان دارند [تا حقى ضایع نگردد]؛ و الله اعمالشان را به تمام و کمال کیفر می‌دهد؛ بى آنكه در حقشان ستم شود.
روزى كه کافران بر آتش عرضه مى‏شوند، [به آنان خطاب مى‏شود:] «نعمت‏های پاكیزۀ خود را در زندگی دنیا از بین بردید و از آنها بهره‌مند شدید؛ پس امروز به خاطر برتری‌جوییِ ناحق و انحرافی كه در زمین داشتید، با عذابى خفت‌بار مجازات مى‏شوید».
[ای پیامبر، سرگذشت هود،] برادر قوم عاد را یاد کن؛ آنگاه كه در سرزمین «احقاف» [= ریگزاری در یمن] قومش را هشدار مى‏داد ـ در حالى كه هشداردهندگان [دیگرى نیز] در گذشته‏هاى دور و نزدیک آمده بودند ـ [و چنین می‌گفت] كه: «تنها الله را عبادت کنید كه من از عذاب روزى بزرگ بر شما مى‏ترسم».
آنان گفتند: «آیا آمده‏اى كه ما را از [عبادت] معبودانمان بازگردانى؟ اگر راست مى‏گویى، عذابى كه به ما وعده مى‏دهى پیش آور».
[هود] گفت: «[وقت نزول عذاب را] فقط الله مى‏داند؛ و من پیامى را كه مأمور [ابلاغ] آن شده‏ام به شما مى‏رسانم؛ ولى شما را گروهى نادان مى‏بینم».
و چون آن [عذاب] را كه به صورت ابرى در جهت [دشت و] دره‌ها[ى حاصلخیز]شان پیش مى‏آمد، مشاهده كردند، [با شادمانی] گفتند: «این ابرى است كه [رحمت] بر ما مى‏بارد»؛ [هود گفت: «نه،] بلكه همان [عذابى] است كه براى رسیدنش شتاب داشتید؛ تندبادى است که عذابى دردناک با خود دارد.
[طوفانی است که] هر چیزى را به فرمان پروردگارش در هم مى‏كوبد»؛ آنگاه چنان [هلاک] شدند كه جز خانه‏هاى [ویران] آنان، اثرى به چشم نمى‏خورد. ما بزهكاران را این گونه كیفر مى‏دهیم.
به قوم [منقرض‌شدۀ] عاد، چنان ثروت و قدرتی داده بودیم كه به شما [مكّیان هرگز] نداده‏ایم؛ و با آنكه به آنان نیز چشم و گوش و دل داده بودیم، اما گوش و چشم و دل‏هایشان سودى به حالشان نداشت؛ زیرا آیات الهی را انكار مى‏كردند و [سرانجام،] عذابى كه آن را مسخره مى‏كردند، دامنگیرشان شد.
[بسیارى از مردم] شهرهاى پیرامون شما [مكّیان] را هلاک كردیم؛ و[لى قبلاً] نشانه‌ها [و دلایل توحید] را به شکل‏های مختلف در میان آوردیم؛ باشد که [از کفر و گمراهى] بازگردند.
پس چرا کسانی كه [مشرکان آنان را] براى تقرب [به الله،] معبودان خود گرفتند، [به هنگام بلا] یاری‌شان نكردند؟ بلكه از نظرشان ناپدید شدند؛ و [سرانجامِ] دروغ‏ها و تهمت‏هایشان همین بود.
[ای پیامبر، به یاد آور] هنگامی‌ که گروهى از جن را به سوی تو فرستادیم كه قرآن را بشنوند؛ هنگامی که نزد پیامبر حضور یافتند، [به یكدیگر] گفتند: «خاموش باشید [تا به آیات قرآن گوش فرادهیم] و چون [تلاوتش] به پایان رسید، نزد قوم خود بازگشتند تا به آنان [در مورد عواقبِ سرپیچی از فرمان حق] هشدار دهند.
گفتند: «اى قوم، ما [آیاتِ] كتابى را شنیدیم كه پس از موسى نازل شده است و کتاب‏های [آسمانیِ] پیش از خود را تصدیق می‌کند و به [سوى] حق و راه راست هدایت مى‏نماید.
ای قوم، [سخنان توحیدیِ] این دعوتگر را که به سوی الله فرامی‌خوانَد بپذیرید و به او ایمان آورید تا [الله] برخى از گناهانتان را ببخشد و شما را از عذابى دردناک در امان بدارد.
و هر کس [سخنان] دعوتگری را که به سوی الله فرامی‌خوانَد نپذیرد [و به وی ایمان نیاورد، هرگز الله را] در زمین به تنگ نمى‏آورَد؛ و در برابر الله [یاور و] كارسازى نخواهد داشت. چنین کسانی در گمراهىِ آشكارند».
آیا مشرکان ندیده‌اند [و نمی‌دانند] الله که آسمان‏ها و زمین را آفرید و از آفرینش آنها درمانده نشد، قادر است مردگان را نیز زنده كند؟ آرى، او بر هر كارى تواناست.
روزى كه کافران بر آتش عرضه مى‏شوند، [از آنان پرسیده مى‏شود:] «آیا این آتش حق نیست [و حقیقت ندارد]؟» آنان می‌گویند: «آری؛ سوگند به پروردگارمان [که چنین است]»؛ [آنگاه الله] می‌گوید: «پس به سزاى آنكه [قیامت را] انكار مى‌کردید، عذاب را بچشید».
[ای پیامبر،] تو نیز همچون پیامبران اولوالعزم [كه همواره ثابت‌قدم بودند، در برابر آزار و تکذیبِ قومت] شکیبا باش و در مورد [درخواست عذابِ] آنان شتاب نكن. روزى كه [این کافران] عذابِ موعودشان را [در جهان آخرت] ببینند، [کیفرشان چنان طولانی است که] گویى فقط بخشی از روز را [در دنیا] به سر برده‏اند. این قرآن، پیامى [عمومى برای جن و انس] است. آیا جز نافرمانان هلاک مى‏شوند؟
سورة الأحقاف
معلومات السورة
الكتب
الفتاوى
الأقوال
التفسيرات

سورة (الأحقاف) من السُّوَر المكية، وقد افتُتحت بدعوة هذا الكتابِ إلى التوحيد والإيمان بالله عز وجل: المتصِفِ بصفات الكمال، المستحِقِّ للعبودية، واشتملت على مقصدٍ عظيم؛ وهو: إنذارُ الكفار؛ بتذكيرهم بقصةِ (عادٍ)، وما أنزَل اللهُ بهم من عذاب في (الأحقاف)، وفي ذلك دلالةٌ وآية واضحة على قدرة الله على البعث وحساب الناس.

ترتيبها المصحفي
46
نوعها
مكية
ألفاظها
645
ترتيب نزولها
66
العد المدني الأول
34
العد المدني الأخير
34
العد البصري
34
العد الكوفي
35
العد الشامي
34

* قوله تعالى: {قُلْ أَرَءَيْتُمْ إِن كَانَ مِنْ عِندِ اْللَّهِ وَكَفَرْتُم بِهِۦ وَشَهِدَ شَاهِدٞ مِّنۢ بَنِيٓ إِسْرَٰٓءِيلَ عَلَىٰ مِثْلِهِۦ فَـَٔامَنَ وَاْسْتَكْبَرْتُمْۚ إِنَّ اْللَّهَ لَا يَهْدِي اْلْقَوْمَ اْلظَّٰلِمِينَ} [الأحقاف: 10]:

عن عوفِ بن مالكٍ الأشجَعيِّ رضي الله عنه، قال: «انطلَقَ النبيُّ صلى الله عليه وسلم وأنا معه حتى دخَلْنا كنيسةَ اليهودِ يومَ عيدِهم، فكَرِهوا دخولَنا عليهم، فقال لهم رسولُ اللهِ صلى الله عليه وسلم: «يا معشرَ اليهودِ، أَرُوني اثنَيْ عشَرَ رجُلًا منكم، يَشهَدون أنْ لا إلهَ إلا اللهُ وأنَّ مُحمَّدًا رسولُ اللهِ؛ يُحبِطِ اللهُ عن كلِّ يهوديٍّ تحتَ أديمِ السماءِ الغضَبَ الذي عليه»، قال: فأَسْكَتُوا ما أجابه منهم أحدٌ، ثم رَدَّ عليهم فلم يُجِبْهُ أحدٌ، ثم ثلَّثَ فلم يُجِبْهُ أحدٌ، فقال: «أبَيْتم؛ فواللهِ، إنِّي لأنا الحاشرُ، وأنا العاقبُ، وأنا النبيُّ المصطفى، آمَنْتم أو كذَّبْتم»، ثم انصرَفَ وأنا معه، حتى إذا كِدْنا أن نخرُجَ، نادى رجُلٌ مِن خَلْفِنا، فقال: كما أنتَ يا مُحمَّدُ، قال: فأقبَلَ، فقال ذلك الرجُلُ: أيَّ رجُلٍ تَعلَموني فيكم يا معشرَ اليهودِ؟ قالوا: واللهِ، ما نَعلَمُ أنَّه كان فينا رجُلٌ أعلَمَ بكتابِ اللهِ منك، ولا أفقَهَ منك، ولا مِن أبيك قَبْلَك، ولا مِن جَدِّكَ قَبْلَ أبيك، قال: فإنِّي أشهَدُ أنَّه نبيُّ اللهِ الذي تَجِدُونه في التَّوْراةِ، قالوا: كذَبْتَ، ثم رَدُّوا عليه وقالوا فيه شرًّا، قال رسولُ اللهِ صلى الله عليه وسلم: «كذَبْتُم؛ لن يُقبَلَ قولُكم، أمَّا آنفًا فتُثْنُون عليه مِن الخيرِ ما أثنَيْتم، ولمَّا آمَنَ أكذَبْتموه، وقُلْتم فيه ما قُلْتم؛ فلن يُقبَلَ قولُكم»، قال: فخرَجْنا ونحن ثلاثةٌ: رسولُ اللهِ صلى الله عليه وسلم، وأنا، وعبدُ اللهِ بنُ سَلَامٍ، وأنزَلَ اللهُ عز وجل فيه: {قُلْ أَرَءَيْتُمْ إِن كَانَ مِنْ عِندِ اْللَّهِ وَكَفَرْتُم بِهِۦ وَشَهِدَ شَاهِدٞ مِّنۢ بَنِيٓ إِسْرَٰٓءِيلَ عَلَىٰ مِثْلِهِۦ فَـَٔامَنَ وَاْسْتَكْبَرْتُمْۚ إِنَّ اْللَّهَ لَا يَهْدِي اْلْقَوْمَ اْلظَّٰلِمِينَ} [الأحقاف: 10]». أخرجه أحمد (23984).

* قوله تعالى: {وَإِذْ صَرَفْنَآ إِلَيْكَ نَفَرٗا مِّنَ اْلْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ اْلْقُرْءَانَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوٓاْ أَنصِتُواْۖ فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْاْ إِلَىٰ قَوْمِهِم مُّنذِرِينَ} [الأحقاف: 29]:

عن عبدِ اللهِ بن مسعودٍ رضي الله عنه، قال: «هبَطوا على النبيِّ صلى الله عليه وسلم وهو يَقرأُ القرآنَ ببطنِ نَخْلةَ، فلمَّا سَمِعوه، قالوا: أنصِتوا، قال: صَهْ، وكانوا تسعةً، أحدُهم زَوْبعةُ؛ فأنزَلَ اللهُ عز وجل: {وَإِذْ صَرَفْنَآ إِلَيْكَ نَفَرٗا مِّنَ اْلْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ اْلْقُرْءَانَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوٓاْ أَنصِتُواْۖ فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْاْ إِلَىٰ قَوْمِهِم مُّنذِرِينَ} [الأحقاف: 29]». أخرجه ابن أبي شيبة؛ كما في "تفسير القرآن العظيم" (4 /176).

* سورة (الأحقاف):

سُمِّيت سورة (الأحقاف) بهذا الاسمِ؛ لذِكْرِ (الأحقاف) فيها؛ كما في قوله تعالى: {وَاْذْكُرْ أَخَا عَادٍ إِذْ أَنذَرَ قَوْمَهُۥ بِاْلْأَحْقَافِ وَقَدْ خَلَتِ اْلنُّذُرُ مِنۢ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِۦٓ أَلَّا تَعْبُدُوٓاْ إِلَّا اْللَّهَ إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٖ} [الأحقاف: 21].
و(الأحقافُ): هي مَسكَنُ (عادٍ) الذين أهلكهم اللهُ.

1. القرآن حقٌّ من عند الله تعالى يدعو للتوحيد (١-١٤).

2. الفِطْرة في استقامتها وانحرافها (١٥-٢٠).

3. خسران المكذبين عِبْرةٌ لمن يعتبر (٢١-٢٨).

4. الرسول مُصدَّقٌ من عند الثَّقَلين (٢٩-٣٥).

ينظر: "التفسير الموضوعي لسور القرآن الكريم" لمجموعة من العلماء (7 /179).

مقصدُ هذه السورة هو إنذارُ الكافرين بعذابِ الله قومَ هُودٍ عليه السلام بـ(الأحقاف)، وفي ذلك دلالةٌ واضحة على صدقِ الوعد في قيام الساعة؛ فالله لا يُخلِف وعدَه، وفي هذا دعوةٌ لهم إلى توحيد الله، والاستجابةِ لأمره، وأخذِ العِبْرة من عذاب الله العزيز الحكيم لقومِ هُودٍ عليه السلام.

ينظر: "مصاعد النظر للإشراف على مقاصد السور" (2 /481).