ترجمة سورة ص

الترجمة الفارسية - دار الإسلام

ترجمة معاني سورة ص باللغة الفارسية من كتاب الترجمة الفارسية - دار الإسلام.
من تأليف: فريق عمل اللغة الفارسية بموقع دار الإسلام .

ص [= صاد]. سوگند به قرآن پندآموز [که الله هیچ شریکی ندارد]
بلکه کسانی که کفر ورزیدند در سرکشی و ستیزند.
چه بسیار نسل‏ها که پیش از آنان نابود کردیم که [در هنگام نزول عذاب] فریاد برمی‌آوردند؛ اما [آن زمان، دیگر] هنگام رهایی نبود.
و [مشرکان] از اینکه بیم‌دهنده‏اى از میان خودشان به سراغشان آمده است شگفتى نمودند و گفتند: «این مرد، جادوگرى دروغگوست.
آیا معبودان [مختلف] را [تبدیل به] معبودی یگانه کرده است؟ این واقعاً چیز عجیبی است».
بزرگانشان [= سران قریش] به پا خاستند [و به پیروان خود گفتند]: «بروید و بر [عبادت و حفظ] معبودانتان شکیبا [و پایدار] باشید؛ زیرا این [دعوت به عبادت معبودی یگانه] چیزی است که [برنامه‌ریزی و] خواسته شده است [تا محمد بر شما برتری یابد].
ما در آیین اخیر [= نصرانیت] نیز چنین [ادعایی دربارۀ توحید] نشنیده‏ایم. این جز دروغ [چیزی] نیست.
آیا از میان [همۀ] ما، قرآن بر او نازل شده است؟» [چنین نیست که می‌گویند؛] بلکه آنان دربارۀ وحی من [بر تو] تردید دارند؛ بلکه هنوز عذاب مرا را نچشیده‌اند [که چنین گستاخند].
آیا گنجینه‌های رحمت پروردگار شکست‌ناپذیر بخشنده‌ات نزدشان است؟
یا فرمانروایی آسمان‏ها و زمین و آنچه بین آنهاست از آنِ آنان است؟ [اگر چنین است،] باید با وسایل [و امكانات خود به آسمان] اوج بگیرند [و مانع یا باعث نزول نعمت‏ها گردند].
[این کافران] لشکری شکست‌خورده از جمله گروه‏ها[و فرقه‌های مخالف پیامبران] هستند.
[پیش از آنان نیز] قوم نوح و عاد و فرعونِ صاحب‌سپاه [نیز پیامبران ما را] دروغگو انگاشتند.
و قوم ثمود و قوم لوط و اصحاب اَیکه [= قوم شعیب] نیز [از] آن گروه‏ها بودند [که ایمان نیاوردند].
هر یک [از این کافران] پیامبران‏ را دروغگو انگاشتند و كیفر من [در موردشان] تحقق یافت.
اینان [= مشرکان] جز یک بانگ [سهمگین] را انتظار نمی‌کشند؛ [بانگی] که هیچ بازگشتی ندارد.
و [با تمسخر] ‌گفتند: «پروردگارا، پیش از فرارسیدن روز حساب، بهرۀ ما را [از عذاب] به شتاب بده».
[ای پیامبر،] در برابر گفتارشان شكیبا باش و از بندۀ ما ـ داود توانمند ـ یاد کن [که] بی‌تردید، بسیار توبه‌کار بود.
به راستی، ما کوه‏ها را همراهش به خدمت گماشتیم که هم‏نوا با او شامگاهان و بامدادان [پروردگار را] به پاکی می‌ستودند.
و پرندگان را نیز گِردآمده [در آسمان، به خدمت گماشتیم و] همگی به پیروی از وی تسبیح‌گوی بودند.
و فرمانروایی‌اش را استوار نمودیم و پیامبری و کلامی فیصله‌بخش به او عطا کردیم.
و آیا خبر آن شاکیان به تو رسیده است، آنگاه که [برای دادخواهی نزد داود] از دیوار عبادتگاهش بالا رفتند؟
چون [بدون اطلاع] بر داود وارد شده بودند، از آنان ترسید؛ گفتند: «نترس؛ ما دو نفر شاکی هستیم که یکی بر دیگری ستم کرده است؛ به عدالت در میان ما داوری کن و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدایت کن».
[یکی از آن دو گفت:] «این مرد، برادرم است. او نود و نُه میش دارد و من یک میش دارم و [به اصرار] می‌گوید: "آن [یک میش] را هم به من واگذار"؛ و در بحث بر من پیروز شده است».
[داود] گفت: «بی‌تردید، او با خواستنِ میش تو [براى افزودن] به میش‏های خودش، بر تو ستم كرده است؛ و البته بسیاری از شریکان [و همكاران] در حق یكدیگر ستم مى‏كنند، مگر کسانی که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته انجام داده‌اند كه آنها [نیز بسیار] اندکند»؛ و داود [كه بدون توضیح خواستن از طرف دیگر، حكم صادر كرده بود] دریافت كه قطعاً او را امتحان كرده‏ایم؛ بنابر این، از پروردگار خویش آمرزش خواست و سجده‌کنان بر زمین افتاد و [به درگاه الهی] توبه کرد.
آن [اشتباه] را بر او بخشیدیم؛ و به راستی، او نزد ما مقامی والا و [در آخرت] بازگشتی نیکو دارد.
ای داود، ما تو را جانشین [خود] در زمین قرار دادیم؛ پس به حق میان مردم داوری کن و پیرو هوای [نفس] نباش که تو را از راه الله گمراه می‌کند. بی‌تردید، کسانی که از راه الله گمراه می‌شوند، به سزای آنکه روز حساب را فراموش کرده‌اند، عذاب شدیدی [در پیش] دارند.
ما آسمان و زمین و آنچه را که میان آنهاست، بیهوده نیافریده‌ایم. این، گمان کسانی است که کفر ورزیده‌اند. پس وای بر کسانی که کفر ورزیدند از آتش [دوزخ]!
آیا کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته انجام داده‌اند مانند مفسدان در زمین به حساب می‌آوریم؟ آیا پرهیزگاران را مانند بدکاران به حساب می‌آوریم؟
[ای محمد، این قرآن] کتابی است پربرکت که بر تو نازل کردیم تا [مردم] در آیاتش به دقت بیندیشند و خردمندان پند گیرند.
و سلیمان را به داود عطا کردیم؛ نیکو بنده‌ای بود [و] بی‌تردید، بسیار توبه‌کار بود.
[یاد کن از] هنگامی که عصرگاهان، اسب‏های [اصیل و] تیزرو بر او عرضه کردند [و این اسب‏ها پیوسته تا غروب خورشید بر او عرضه می‏شد].
[سلیمان سرگرم تماشای اسب‏ها شد و وقت عبادت گذشت؛] گفت: به راستی که دوست‏داشتن مال [و تماشای اسب‏ها] مرا از یاد پروردگارم غافل کرد تا [آنکه خورشید] در پرده [مغرب] پنهان گشت.
[بار دیگر] آنها را نزدم بازگردانید». آنگاه [به نشانۀ وقف در راهِ الله] به ساق‏ها و گردن‏ها[ی آن اسب‏ها] دست کشید.
و بی‌تردید، سلیمان را آزمودیم و جسد [نوزاد]ى را [كه ـ بدون گفتن ان‏شاءالله- مشتاقانه در انتظار تولدش بود، مُرده] بر تختش افكندیم [تا دریابد که ادارۀ امور، به دست الله است]؛ سپس [توبه کرد و به درگاه الهی] بازگشت.
گفت: «پروردگارا، مرا بیامرز و حكومتى به من ارزانى دار كه پس از من بى‌نظیر باشد [كه] بی‌تردید، تو بسیار بخشاینده‌ای».
[ما] باد را در خدمتش گماشتیم که هر کجا اراده می‌کرد به فرمانش به آرامى روانه مى‏شد
و هر بنّا و غواصی از جنیان را [که می‌خواست، به فرمانش درآوردیم]
و گروه دیگری [از جنیان] را [که همگی] در غل و زنجیر بودند [تحت سلطه‌اش قرار دادیم].
[به او گفتیم:] «این عطای ماست؛ بی‌شمار [به هر که می‌خواهی] ببخش یا [از هر کس كه می‌خواهى] بازدار».
و به راستی، او نزد ما مقامی والا و [در آخرت] بازگشتی نیکو دارد.
[ای پیامبر،] از بندۀ ما ـ ایوب ـ یاد کن؛ آنگاه که پروردگارش را ندا داد که: «شیطان مرا به رنج و درد آورده است».
[به او فرمان دادیم:] «پایت را بر زمین بکوب [تا چشمه‌ای بجوشد]. این، چشمه‌ساری خنک برای شستشو و آشامیدن است».
و خانواده‌اش و مانند آنها [= نوادگان] را همراه آنان به وی بخشیدیم تا [نشانۀ] رحمتى از جانب ما و اندرزی براى خردمندان باشد.
و [به او فرمان دادیم:] «دسته‌ای گیاه برگیر و [همسرت را] با آن بزن و سوگندت را [که در هنگام خشم یاد کرده بودی] نشکن. به راستی، ما او را شکیبا یافتیم. نیکو بنده‌ای بود [و] بی‌تردید، بسیار توبه‌کار بود.
و [ای پیامبر،] از بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب یاد کن که [در عبادت] توانمند و [در شناخت حق] بابصیرت بودند.
ما آنان را با خصلتی [ممتاز] ویژه ساختیم که [همانا] یاد آخرت بود.
و آنان نزد ما از برگزیدگان و نیکانند.
و از اسماعیل و یَسَع و ذوالکِفل یاد کن [که] همگی از نیکانند.
این [قرآن] پندی است و یقیناً پرهیزگاران [در آخرت] بازگشتی نیکو دارند.
باغ‏هایی جاودان که در‌ها[یش] برای آنان گشوده است.
در حالى كه [بر تخت‏ها] تكیه زده‏اند، [از خدمتکارانشان] میوه‏هاى فراوان و نوشیدنی مى‏خواهند.
و زنانی نزدشان است که تنها [به شوهران خود] نظر دارند و [همگی] هم‏سن ‌هستند.
این است آنچه براى روز حساب به شما وعده داده مى‏شد.
این روزی [و لطف] ماست که پایانی ندارد.
این [پاداش پرهیزگاران] است؛ و بی‌تردید، سرکشان بدترین بازگشت را دارند.
[همان] دوزخ که در آن وارد می‌شوند؛ و چه بد قرارگاهی است!
این [مجازات،] آب جوشان و خونابۀ چرک‌آلودی است که باید آن را بچشند.
و از همين گونه، انواع ديگری [عذاب‏ها را خواهند دید].
[هنگام ورود دوزخیان به آتش، برخی از آنان به دیگران می‌گویند:] «این گروهی است که همراه شما [به آتش] داخل می‌شوند». [آنان پاسخ مى‏دهند:] «خوشامد بر آنان مباد! به راستی که به آتش درمى‏آیند».
[آنان به رهبران خود] می‌گویند: «بلکه بر شما خوشامد مباد؛ [زیرا] شما بودید که این [عذاب] را پیش پای ما نهادید. پس [دوزخ] چه بد قرارگاهی است!»
[آنگاه] می‌گویند: «پروردگارا، هر کس این [عذاب] را برای ما فراهم کرده است، عذابش را در آتش دوچندان بیفزای».
[دوزخیان متکبر] می‌گویند: «چرا کسانی را که [در دنیا] از اشرار مى‏پنداشتیم، [در دوزخ] نمى‏بینیم؟
آیا [بى‌جهت] آنان را به تمسخر می‌گرفتیم یا [اینجا هستند و] چشمان [ما] به آنان نمی‌افتد؟»
بی‌تردید، این ستیز اهل آتش، راست است.
[ای پیامبر، به کافران] بگو: «من فقط بیم‌دهنده‌ام و معبودی [به‏حق] نیست، مگر الله یگانۀ پیروزمند.
پروردگار آسمان‏ها و زمین و آنچه میان آنهاست، [آن ذاتِ] شکست‌ناپذیرِ آمرزنده».
[به کافران] بگو: «این [قرآن،] خبرى بزرگ است.
[ولی] شما از آن رویگردانید.
[اگر به من وحى نمى‏شد، هرگز] از عالم بالاتر ـ آنگاه كه فرشتگان [در مورد آفرینشِ انسان] جدال مى‏كردندـ اطلاعى نداشتم.
به من وحی نمی‌شود، مگر از آن روى كه من بیم‌دهنده‏اى آشكارم».
[یاد کن از] هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشری از گِل می‌آفرینم.
آنگاه كه او را سامان دادم و از روح خویش در او دمیدم، [به نشانۀ بزرگداشتِ الله] برایش به سجده بیفتید».
[چون آدم پدید آمد،] فرشتگان همگی سجده کردند
مگر ابلیس [که] تکبر نمود و کافر شد.
[الله] فرمود: «اى ابلیس، چه چیز مانع تو شد از اینکه در برابر آنچه به دستان خویش آفریده‌ام سجده كنى؟ آیا تکبر ورزیدی یا برتری‌جویی کردی؟»
او گفت: «من از او برترم: مرا از آتش آفریده‌ای و او را از گِل».
[الله] فرمود: «از آن [بهشت برین] بیرون شو [که] بی‌تردید، تو [منفور و] رانده‌شده‌ای.
و لعنت من تا روز جزا [= قیامت] بر تو خواهد بود».
[ابلیس] گفت: «پروردگارا، پس تا روزی که [بندگانت] برانگیخته می‌شوند، به من مهلت بده».
[الله] فرمود: «مهلت خواهی داشت،
تا روز [قیامت،] آن وقت معیّن».
[ابلیس] گفت: «پس به عزت تو سوگند که قطعاً همۀ آنان را گمراه می‌کنم
مگر بندگان مخلصت را از میان آنان».
[الله] فرمود: «[سخنِ من] حق است و حق را مى‏گویم.
و یقیناً جهنم را از تو و از هر یک از آنان که از تو پیروی کند ـ از همه ـ انباشته خواهم ساخت».
[ای پیامبر، به مشرکان] بگو: «من [در برابر رسالتم] هیچ پاداشی از شما نمی‌خواهم و فریبکار نیستم [و به دروغ ادعای نبوت نمی‌کنم]».
این [قرآن] جز پندی برای جهانیان [= انسان و جن] نیست.
و قطعاً پس از چندی [که مرگ به سراغتان آمد] از خبرِ [راستیِ] آن آگاه خواهید شد.
سورة ص
معلومات السورة
الكتب
الفتاوى
الأقوال
التفسيرات

سورةُ (ص) من السُّوَر المكِّية، افتُتِحت بالإشارة إلى عظمةِ القرآن، وما كان من الكفار مِن تعجُّبٍ وتعنُّتٍ واستكبار، وقد ذكَّرهم اللهُ بما نال أسلافَهم من العذاب؛ تحذيرًا لهم، ودعوةً إلى الإيمان بالله والرُّجوع إلى الحق، كما جاءت السورةُ على ذِكْرِ قصص الأنبياء، وبيانِ مهمة الأنبياء، مختتمةً بذِكْرِ خَلْقِ الله لآدمَ وإكرامِه.

ترتيبها المصحفي
38
نوعها
مكية
ألفاظها
736
ترتيب نزولها
38
العد المدني الأول
86
العد المدني الأخير
86
العد البصري
86
العد الكوفي
88
العد الشامي
86

* سورة (ص):

سُمِّيت سورةُ (ص) بهذا الاسم؛ لافتتاحِها بهذا اللفظ.

* هي السُّورة التي سجَد لسماعها الشَّجَرُ واللَّوح، والدَّواةُ والقلم:

عن عبدِ اللهِ بن عباسٍ رضي الله عنهما، قال: «جاءَ رجُلٌ إلى النبيِّ ﷺ، فقال: يا رسولَ اللهِ، رأَيْتُ كأنِّي نائمٌ إلى جَنْبِ شجرةٍ وأنا أقرَأُ سورةَ {صٓ}، فلمَّا بلَغْتُ إلى قولِه تعالى: {وَخَرَّۤ رَاكِعٗاۤ وَأَنَابَ ۩} [ص: 24]، سجَدتُّ، فرأَيْتُ الشَّجرةَ سجَدتْ، وقالت: يا ربِّ، أعظِمْ بها أجري، واجعَلْها لي عندك ذُخْرًا، وتقبَّلْها منِّي كما تقبَّلْتَ مِن عبدِك داودَ». قال ابنُ عباسٍ: «رأيتُ النبيَّ ﷺ سجَدَ، وقال في سجودِه ما قال ذلك الرَّجُلُ حاكيًا عن تلكَ الشجرةِ». "الإرشاد في معرفة علماء الحديث" للخليلي (1 /353).
وقريبٌ منه ما جاء عن أبي سعيدٍ - رضي الله عنه -، قال: «رأيتُ رُؤْيا وأنا أكتُبُ سورةَ {صٓ}، قال: فلمَّا بلَغْتُ السَّجْدةَ، رأَيْتُ الدَّواةَ والقلَمَ وكلَّ شيءٍ بحَضْرتي انقلَبَ ساجدًا، قال: فقصَصْتُها على رسولِ اللهِ صلى الله عليه وسلم، فلم يَزَلْ يسجُدُ بها». أخرجه أحمد (11799).

اشتمَلتْ سورةُ (ص) على الموضوعات الآتية:

1. موقف الكافرين من القرآن (١-١١).

2. تذكير الكافرين بما نال أسلافَهم من العذاب (١٢-١٦).

3. قصص الأنبياء (١٧-٥٤).

4. قصة داودَ (١٧-٢٦).

5. الحِكْمة من خَلْقِ الأكوان، وإنزالِ القرآن (٢٧-٢٩).

6. قصة سُلَيمانَ (٣٠-٤٠).

7. قصة أيُّوبَ (٤١-٤٤).

8. قصة إبراهيمَ وذُرِّيته (٤٥-٥٤).

9. عقاب الطاغين الأشقياء (٥٥-٦٤).

10. مهمة الرسول، ووَحْدانية الله (٦٥-٧٠).

11. خَلْقُ آدمَ وإكرامُه (٧١-٨٨).

ينظر: "التفسير الموضوعي لسور القرآن الكريم" لمجموعة من العلماء (6 /439).

مقصدُ سورة (ص) هو بيانُ موقفِ الكفار من هذا الكتابِ، وتعنُّتِهم واستكبارهم، وخِذْلانِ الله لهم، وكذلك بيان نُصْرةِ الله لجنده، وعِزَّةِ المؤمنين وقُوَّتهم بعد ضَعْفٍ، وإعلائهم بمَعِيَّةِ الله لهم.

ينظر: "مصاعد النظر للإشراف على مقاصد السور" للبقاعي (2 /416).