ترجمة سورة المدّثر

الترجمة الفارسية للمختصر في تفسير القرآن الكريم

ترجمة معاني سورة المدّثر باللغة الفارسية من كتاب الترجمة الفارسية للمختصر في تفسير القرآن الكريم.
من تأليف: مركز تفسير للدراسات القرآنية .

ای کسی‌که خودش را با لباسش پوشانیده (یعنی پیامبر صلی الله علیه وسلم ).
برخیز و از عذاب الله بترسان.
و پروردگارت را بزرگ شمار.
و نفس خویش را از گناهان و لباست را از نجاست‌ها پاک کن.
و از عبادت بت‌ها دوری گزین.
و بر پروردگارت منت نگذار که عمل صالح تو را زیاد کند.
و در برابر آزارهایی که با آنها روبرو می‌شوی به خاطر الله شکیبایی کن.
پس آن‌گاه که برای بار دوم در صور دمیده شود.
آن روز، روزی سخت است.
بر کافران به الله و رسولش آسان نیست.
- ای رسول- مرا با کسی‌که او را در شکم مادرش تک و تنها بدون مال یا فرزند آفریدم (یعنی ولید بن مُغِیره) واگذار.
و مال زیادی برایش قرار دادم.
و پسرانی برایش قرار دادم که همراهش حاضر هستند و در محافل با او حضور دارند و به خاطر مال زیادش در هیچ سفری از او جدا نمی‌شوند.
و در زندگی و روزی و فرزند از هر نظر برایش گستراندم.
باز هم با وجود کفرش به من طمع دارد که پس از اینکه تمام این موارد را به او دادم برایش بیفزایم.
امر آن‌گونه که تصور کرد نیست، زیرا او ستیزه‌جو و تکذیب‌ کنندۀ آیاتی است که بر رسول مان نازل کردیم.
به‌زودی عذابی سخت بر دوش او می‌گذارم که توان تحملش را ندارد.
همانا این کافر که نعمت‌های مذکور را به او ارزانی داشتم برای ابطال آنچه قرآن در مورد او می‌گوید اندیشید، و طرحی در ذهنش آماده کرد.
نفرین و عذاب بر او باد چگونه ارزیابی کرد.
باز هم نفرین و عذاب بر او بود چگونه ارزیابی کرد.
دوباره در آنچه که می‌گوید نگریست و اندیشید.
سپس چون چیزی نیافت که با آن بر قرآن عیب وارد کند چهره در هم کشید و خشم کرد.
سپس از ایمان روی گرداند و از پیروی پیامبر صلی الله علیه وسلم خودداری کرد.
پس گفت: این چیزی که محمد آورده است سخن الله نیست، بلکه سحری است که از دیگران روایت می‌کند.
کلام الله نیست، بلکه کلام انسان است.
به‌زودی این کافر را در یکی از طبقات جهنم، یعنی سَقَر که گرمایی کشنده دارد وارد می‌کنم.
و - ای محمد- تو چه می‌دانی که سَقَر چیست؟!
از عذاب‌شدۀ در خویش چیزی باقی نمی‌گذارد مگر اینکه او را فرا می‌گیرد، و رها نمی‌کند، سپس همان‌گونه که بود بازمی‌گردد، سپس بر او فرود می‌آید، و به همین ترتیب ادامه دارد.
پوست‌ها را سخت می‌سوزاند و تغییر می‌دهد.
بر آن نوزده فرشته گمارده شده است، که خزانه‌دارانش هستند.
و ما خزانه‌داران جهنم را جز فرشتگان قرار ندادیم، که انسان‌ها توانی در برابر آنها ندارند، و در حقیقت ابوجهل دروغ گفت آن‌گاه که ادعا کرد او و قومش می‌توانند بر آنها حمله بَرَند، و از جهنم خارج شوند، و این شمار آنها را قرار ندادیم جز آزمایشی برای کسانی‌که به الله کفر ورزیدند؛ تا آنچه را که گفتند بگویند آن‌گاه عذاب بر آنها دوچندان شود. و به این هدف یهود تا تورات به آنها داده شد، و نصاری که انجیل به آنها داده شد یقین پیدا کنند آن‌گاه که قرآن که تصدیق‌کنندۀ آنچه در دو کتاب‌شان است نازل شد. و تا این‌که بر ایمان مؤمنان بیفزاید آن‌گاه که اهل کتاب با آنها موافقت می‌کنند، و یهود و نصاری و مؤمنان تردید نکنند. و به این منظور که مترددان در ایمان، و کافران بگویند: الله با این عدد شگفت چه چیزی را اراده کرده است؟! مانند گمراه‌ ساختن منکِر این عدد و هدایت تصدیق‌ کنندۀ آن، الله هرکس را که بخواهد گمراه سازد گمراه می‌سازد و هرکس را که بخواهد هدایت کند هدایت می‌کند. و از فراوانی لشکریان پروردگارت هیچ‌کس جز او سبحانه آگاه نیست. پس ابوجهل که برای تحقیر و تکذیب گفت: (آیا محمد یاورانی جز نوزده تن ندارد؟!) باید از این امر آگاه شود، و جهنم جز مایۀ یادآوری انسان‌ها نیست که با آن بر عظمت الله سبحانه پی ببرند.
سخن آن‌گونه نیست که یکی از مشرکان ادعا می‌کند یارانش برای چیره‌شدن بر خزانه‌داران جهنم کافی هستند. الله به ماه سوگند یاد فرمود.
و به شب آن‌گاه که پشت کند سوگند یاد فرمود.
و به صبح آن‌گاه که روشنایی آورد سوگند یاد فرمود.
که آتش جهنم به‌طور قطع یکی از بلایای بزرگ است.
وسیلۀ تهدید و ترساندن مردم است.
- ای مردم- برای هرکس از شما که بخواهد با ایمان به الله و عمل صالح پیشی جوید، یا با کفر و گناهان عقب بکشد.
هرکس در قبال اعمالی‌که کسب کرده گرفتار است. پس یا اعمالش او را نابود می‌کند، یا او را از نابودی می‌رهاند و نجات می‌دهد.
مگر مؤمنان که در قبال گناهان‌شان مواخذه نمی‌شوند، بلکه به‌سبب اعمال صالحی که دارند مورد عفو قرار می‌گیرند.
و آنها روز قیامت در بهشت‌هایی هستند و از یکدیگر می‌پرسند.
در مورد کافران که خودشان را با گناهانی که انجام دادند نابود کردند.
به آنها می‌گویند: چه چیزی شما را وارد جهنم کرد؟
کافران این‌گونه به آنها پاسخ می‌دهند: از کسانی‌که نماز واجب را در زندگی دنیا برپا می‌داشتند نبودیم.
و از آنچه که الله به ما عطا کرده بود به فقیر اطعام نمی‌کردیم.
و همراه پیروان باطل بودیم که هرجا می‌گشتند با آنها می‌گشتیم، و با گمراهان و فریب ‌خوردگان سخن می‌گفتیم.
و روز جزا را تکذیب می‌کردیم.
و به تکذیب روز جزا ادامه دادیم تا مرگ ما را فرا گرفت، آن‌گاه میان ما و توبه مانع ایجاد کرد.
پس واسطه‌گری شفاعتگران، اعم از فرشتگان و پیامبران و صالحان در روز قیامت به آنها سودی نمی‌رساند؛ زیرا یکی از شروط پذیرش شفاعت، رضایت از شفاعت‌شده است.
چه چیزی باعث رویگردانی این مشرکان از قرآن شد؟!
گویی در رویگردانی و فرار از قرآن، گورخرانی بسیار رمنده هستند.
که از شیری به‌سبب ترس از آن می‌گریزند.
بلکه هر یک از این مشرکان می‌خواهد نامه‌ای برایش ارسال شود که به او خبر می‌دهد محمد رسولی از جانب الله است، و سبب این امر کمبود و ضعف دلایل و حجت‌ها نیست، بلکه فقط ستیزه‌جویی و تکبر است.
چنین نیست، بلکه سبب استمرار گمراهی آنها این است که به عذاب آخرت ایمان نمی‌آورند، و بر کفرشان باقی می‌مانند.
بدانید که این قرآن اندرز و یادآوری است.
پس هرکس که بخواهد می‌تواند قرآن را بخواند و از آن اندرز گیرد.
و پند نمی‌گیرند مگر اینکه الله بخواهد پند بگیرند. او سبحانه سزاوار است که با امتثال اوامر و اجتناب از نواهی‌اش از او ترسیده شود، و سزاوار است که گناهان بندگانش را آن‌گاه که به‌سوی او توبه کنند بیامرزد.
سورة المدثر
معلومات السورة
الكتب
الفتاوى
الأقوال
التفسيرات

سورة (المُدثِّر) من السُّوَر المكية، نزلت بعد سورة (المُزمِّل)، وقد جاء فيها أمرُ النبي صلى الله عليه وسلم بدعوة الخَلْقِ إلى الإيمان، وتقريرُ صعوبة يوم القيامة على أهل الكفر والعصيان، وتهديدُ الوليد بن المغيرة بنقضِ القرآن، وبيانُ عدد زبانية النِّيران، وأن كلَّ أحد رهنُ الإساءة والإحسان، ومَلامةُ الكفار على إعراضهم عن الإيمان، وذِكْرُ وعدِ الكريم بالرحمة والغفران.

ترتيبها المصحفي
74
نوعها
مكية
ألفاظها
256
ترتيب نزولها
4
العد المدني الأول
55
العد المدني الأخير
55
العد البصري
56
العد الكوفي
56
العد الشامي
55

قوله تعالى: {يَٰٓأَيُّهَا اْلْمُدَّثِّرُ ١ قُمْ فَأَنذِرْ ٢ وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ} [المدثر: 1-3]:

عن جابرِ بن عبدِ اللهِ رضي الله عنهما، قال: «قال ﷺ: جاوَرْتُ بحِرَاءٍ، فلمَّا قضَيْتُ جِواري، هبَطْتُ، فنُودِيتُ، فنظَرْتُ عن يميني فلَمْ أرَ شيئًا، ونظَرْتُ عن شِمالي فلَمْ أرَ شيئًا، ونظَرْتُ أمامي فلَمْ أرَ شيئًا، ونظَرْتُ خَلْفي فلَمْ أرَ شيئًا، فرفَعْتُ رأسي فرأَيْتُ شيئًا، فأتَيْتُ خديجةَ، فقلتُ: دَثِّرُوني، وصُبُّوا عليَّ ماءً باردًا، قال: فدثَّرُوني، وصَبُّوا عليَّ ماءً باردًا، قال: فنزَلتْ: {يَٰٓأَيُّهَا اْلْمُدَّثِّرُ ١ قُمْ فَأَنذِرْ ٢ وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ} [المدثر: 1-3]». أخرجه البخاري (٤٩٢٢).

* قوله تعالى: {ذَرْنِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيدٗا} [المدثر: 11]:

عن ابنِ عباسٍ رضي الله عنهما: «أنَّ الوليدَ بنَ المُغيرةِ جاء إلى النبيِّ صلى الله عليه وسلم، فقرَأَ عليه القرآنَ، فكأنَّه رَقَّ له، فبلَغَ ذلك أبا جهلٍ، فأتاه فقال: يا عَمِّ، إنَّ قومَك يرَوْنَ أن يَجمَعوا لك مالًا، قال: لِمَ؟ قال: ليُعطُوكَه؛ فإنَّك أتَيْتَ مُحمَّدًا لِتَعرَّضَ لِما قِبَلَه، قال: قد عَلِمتْ قُرَيشٌ أنِّي مِن أكثَرِها مالًا! قال: فقُلْ فيه قولًا يبلُغُ قومَك أنَّك مُنكِرٌ له، أو أنَّك كارهٌ له، قال: وماذا أقول؟! فواللهِ، ما فيكم رجُلٌ أعلَمُ بالأشعارِ منِّي، ولا أعلَمُ برَجَزِه ولا بقَصِيدِه منِّي، ولا بأشعارِ الجِنِّ، واللهِ، ما يُشبِهُ الذي يقولُ شيئًا مِن هذا، وواللهِ، إنَّ لِقولِه الذي يقولُ حلاوةً، وإنَّ عليه لَطلاوةً، وإنَّه لَمُثمِرٌ أعلاه، مُغدِقٌ أسفَلُه، وإنَّه لَيعلو، وما يُعلَى، وإنَّه لَيَحطِمُ ما تحته، قال: لا يَرضَى عنك قومُك حتى تقولَ فيه، قال: فدَعْني حتى أُفكِّرَ، فلمَّا فكَّرَ، قال: هذا سِحْرٌ يُؤثَرُ، يأثُرُه مِن غيرِه؛ فنزَلتْ: {ذَرْنِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيدٗا} [المدثر: 11]». أخرجه الحاكم (3872).

* سورة (المُدثِّر):

سُمِّيت سورة (المُدثِّر) بهذا الاسم؛ لوصفِ الله نبيَّه بهذا اللفظ في أوَّل السورة.

و(المُدثِّر): هو لابِسُ الدِّثار، وفي ذلك إشارةٌ إلى حديثِ جابرِ بن عبدِ اللهِ رضي الله عنهما، قال: «قال ﷺ: جاوَرْتُ بحِرَاءٍ، فلمَّا قضَيْتُ جِواري، هبَطْتُ، فنُودِيتُ، فنظَرْتُ عن يميني فلَمْ أرَ شيئًا، ونظَرْتُ عن شِمالي فلَمْ أرَ شيئًا، ونظَرْتُ أمامي فلَمْ أرَ شيئًا، ونظَرْتُ خَلْفي فلَمْ أرَ شيئًا، فرفَعْتُ رأسي فرأَيْتُ شيئًا، فأتَيْتُ خديجةَ، فقلتُ: دَثِّرُوني، وصُبُّوا عليَّ ماءً باردًا، قال: فدثَّروني، وصَبُّوا عليَّ ماءً باردًا، قال: فنزَلتْ: {يَٰٓأَيُّهَا اْلْمُدَّثِّرُ ١ قُمْ فَأَنذِرْ ٢ وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ} [المدثر: 1-3]». أخرجه البخاري (٤٩٢٢).

1. إرشاد النبيِّ صلى الله عليه وسلم في بَدْءِ الدعوة (١-١٠).

2. تهديد زعماءِ الكفر (١١-٣٠).

3. الحِكْمة في اختيار عدد خَزَنة جهنَّم (٣١-٣٧).

4. الحوار بين أصحاب اليمين وبين المجرِمين (٣٨-٥٦).

ينظر: "التفسير الموضوعي لسور القرآن الكريم" لمجموعة من العلماء (8 /454).

يقول ابن عاشور عما جاء فيها من مقاصدَ:

«تكريمُ النبيِّ صلى الله عليه وسلم، والأمر بإبلاغ دعوة الرسالة.
وإعلان وَحْدانية الله بالإلهية.
والأمر بالتطهُّر الحِسِّي والمعنوي.
ونبذ الأصنام.
والإكثار من الصدقات.
والأمر بالصبر.
وإنذار المشركين بهول البعث.
وتهديد مَن تصدى للطعن في القرآن، وزعم أنه قولُ البشر.
ووصف أهوال جهنَّم.
والرد على المشركين الذين استخَفُّوا بها، وزعموا قلةَ عدد حفَظتِها.
وتَحدِّي أهل الكتاب بأنهم جهلوا عددَ حفَظتِها.
وتأييسهم من التخلص من العذاب.
وتمثيل ضلالهم في الدنيا.
ومقابلة حالهم بحال المؤمنين أهلِ الصلاة، والزكاة، والتصديق بيوم الجزاء». "التحرير والتنوير" لابن عاشور (29 /293).