ترجمة سورة القيامة

الترجمة الفارسية - حسين تاجي

ترجمة معاني سورة القيامة باللغة الفارسية من كتاب الترجمة الفارسية - حسين تاجي.
من تأليف: د. حسين تاجي كله داري .

به روز قیامت سوگند می‌خورم.
و به نفس ملامت‌گر سوگند می‌خورم.
آیا انسان می‌پندارد که (پس از مرگ) هرگز استخوان‌هایش را جمع نخواهیم کرد؟!
آری، ما قادریم که (حتی خطوط سر) انگشتانش را یکسان و مرتب کنیم.
بلکه انسان می‌خواهد که (آزادانه و بدون ترس از آخرت) در گناه و بدکاری مداومت داشته باشد.
(از این رو) می‌پرسد: «روز قیامت کی خواهد بود؟!».
پس هنگامی‌که چشم خیره شود.
و ماه تیره (و بی‌نور) گردد.
و خورشید و ماه یکجا جمع کرده شود.
آن روز انسان می‌گوید: «راه گریز کجاست؟»
هرگز، هیچ گریزگاهی وجود ندارد.
آن روز قرارگاه (نهایی) به سوی پروردگار توست.
در آن روز انسان را از آنچه پیش یا پس فرستاده است خبر داده می‌شود.
بلکه انسان به خوبی بر خویشتن آگاه است.
اگر چه (در دفاع از خود) عذرهایش را در میان آورد.
(ای پیامبر! هنگام نزول قرآن) زبانت را برای (تکرار و خواندن) آن شتاب‌زده حرکت مده.
مسلماً جمع‌آوری و خواندن آن بر (عهدۀ) ماست.
پس هرگاه (توسط جبرئیل) آن را (بر تو) خواندیم، خواندن او را پیروی کن.
سپس بیان‌کردنش بر (عهدۀ) ماست.
هرگز چنین نیست (که شما مشرکان می‌پندارید) بلکه شما دنیا(ی زودگذر) را دوست دارید.
و آخرت را رها می‌کنید.
آن روز چهره‌هایی تازه (و شاداب) است.
به سوی پروردگارش می‌نگرد.
و در آن روز چهره‌هایی عبوس (و درهم کشیده) است.
یقین دارد که آسیبی کمر‌‌شکن به او می‌رسد.
آری، چون (جان) به گلوگاهش برسد.
و گفته شود: چه کسی است که افسون بخواند؟ (و او را نجات دهد).
و یقین کند که زمان جدایی (از دنیا) است.
و ساق‌ها(ی پایش) به هم بپیچد.
در آن روز راندن (و مسیر همه) به سوی پروردگارت خواهد بود.
پس (او) نه تصدیق کرده است و نه نماز گزارده است.
بلکه (قرآن را) تکذیب کرد و (از ایمان) روی گرداند.
سپس خرامان به سوی خانواده‌اش بازگشت.
وای برتو! پس وای برتو!
بازهم وای برتو! پس وای برتو!
آیا انسان گمان می‌کند که (بی‌هدف و بدون حساب و جزا) به خود رها می‌شود؟
آیا (او) نطفه‌ای از منی که (در رحم) ریخته می‌شود نبود؟!
آنگاه به صورت خون بسته درآمد، پس (الله او را) آفرید، و درست و استوار ساخت.
پس از او دو زوج نر و ماده پدید آورد.
آیا (چنین آفریدگاری) قادر نیست که مردگان را (دوباره) زنده کند؟!
سورة القيامة
معلومات السورة
الكتب
الفتاوى
الأقوال
التفسيرات

سورة (القيامة) من السُّوَر المكية، نزلت بعد سورة (القارعة)، وقد تحدَّثتْ عن القيامة، وما يقترن بها من أهوالٍ، وحالِ الإنسان في هذا اليوم العصيب، مقارنةً بما كان عليه في الدنيا من غفلةٍ واستبعاد لهذا اليوم، مع الدعوةِ للاستعداد لهذا اليوم.

ترتيبها المصحفي
75
نوعها
مكية
ألفاظها
165
ترتيب نزولها
31
العد المدني الأول
39
العد المدني الأخير
39
العد البصري
39
العد الكوفي
40
العد الشامي
39

* قوله تعالى: {لَا تُحَرِّكْ بِهِۦ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِۦٓ} [القيامة: 16]:

عن موسى بن أبي عائشةَ، قال: حدَّثَنا سعيدُ بن جُبَيرٍ، عن ابنِ عباسٍ رضي الله عنهما في قوله تعالى: {لَا تُحَرِّكْ بِهِۦ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِۦٓ} [القيامة: 16]، قال: «كان النبيُّ صلى الله عليه وسلم يُعالِجُ مِن التنزيلِ شِدَّةً، وكان يُحرِّكُ شَفَتَيهِ - فقال لي ابنُ عباسٍ: فأنا أُحرِّكُهما لك كما كان رسولُ اللهِ صلى الله عليه وسلم يُحرِّكُهما، فقال سعيدٌ: أنا أُحرِّكُهما كما كان ابنُ عباسٍ يُحرِّكُهما، فحرَّكَ شَفَتَيهِ -؛ فأنزَلَ اللهُ عز وجل: {لَا تُحَرِّكْ بِهِۦ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِۦٓ ١٦ إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُۥ وَقُرْءَانَهُۥ} [القيامة: 16-17]، قال: جَمْعُه في صدرِك، ثم تَقرَؤُه، {فَإِذَا قَرَأْنَٰهُ فَاْتَّبِعْ قُرْءَانَهُۥ} [القيامة: 18]، قال: فاستمِعْ له وأنصِتْ، ثم إنَّ علينا أن تَقرأَه، قال: فكان رسولُ اللهِ صلى الله عليه وسلم إذا أتاه جِبْريلُ عليه السلام استمَعَ، فإذا انطلَقَ جِبْريلُ قرَأَه النبيُّ صلى الله عليه وسلم كما أقرأَه». أخرجه البخاري (٧٥٢٤).

* سورة (القيامة):

سُمِّيت سورة (القيامة) بهذا الاسم؛ لافتتاحها بقَسَمِ الله بهذا اليومِ العظيم.

1. أهوال يوم القيامة (١-١٥).

2. طريق النجاة (١٦-١٩).

3. عَوْدٌ لمَشاهدِ القيامة (٢٠-٢٥).

4. ساعة الموت (٢٦-٤٠).

ينظر: "التفسير الموضوعي لسور القرآن الكريم" لمجموعة من العلماء (8 /487).

يقول ابن عاشور رحمه الله: «اشتملت على إثباتِ البعث، والتذكيرِ بيوم القيامة، وذِكْرِ أشراطه، وإثبات الجزاء على الأعمال التي عملها الناسُ في الدنيا، واختلاف أحوال أهل السعادة وأهل الشقاء، وتكريم أهل السعادة، والتذكير بالموت، وأنه أول مراحلِ الآخرة، والزَّجر عن إيثار منافعِ الحياة العاجلة على ما أُعِدَّ لأهل الخير من نعيم الآخرة». "التحرير والتنوير" لابن عاشور (29 /337).