ترجمة سورة الواقعة

الترجمة الفارسية - حسين تاجي

ترجمة معاني سورة الواقعة باللغة الفارسية من كتاب الترجمة الفارسية - حسين تاجي.
من تأليف: د. حسين تاجي كله داري .

هنگامی‌که واقعۀ قیامت واقع شود.
که در واقع شدنش هیچ دروغی نیست.
(گروهی را) خوار کننده، (و گروهی را) بر‌افرازنده است [ گروه کافران را خوار می‌کند و به دوزخ روانه می‌کند، و گروه مؤمنان را سربلند و شاد به بهشت می‌فرستد. (تفسیر طبری و ابن کثیر).].
هنگامی‌که زمین بشدّت لرزانده شود.
و کوه‌ها (درهم کوبیده و) متلاشی شود.
پس چون غبار پراکنده گردد
و شما سه گروه (تقسیم) شوید:
پس (گروه نخست سعاد تمندان) یاران دست راست، (سعاد تمندان) یاران دست راست چه حال دارند؟
و (گروه دیگر شقاوتمندان) یاران دست چپ، (شقاوتمندان) یاران دست چپ چه حال دارند؟
و (سومین گروه) پیشگامان پیشرو.
آن‌ها مقربان هستند.
در باغ‌های پر نعمت (بهشت جای دارند).
گروهی بسیاری از پیشینیان.
و اندکی از آیندگان هستند.
بر تخت‌هایی چیده شده و مرصّع.
در حالی‌که رو به روی هم بر آن تکیه زده‌اند.
نو جوانانی جاودان پیوسته بر گرد‌‌شان می‌چرخند.
با قدح‌ها و کوزه‌ها و جام‌هایی از شرابی که (در جوی‌ها) جاری است.
(شرابی) که از آن نه سر درد گیرند و نه بیهوش شوند.
و هر میوه‌ای که خود انتخاب کنند.
و (نیز) گوشت پرنده (از هر نوعی) که میل داشته باشند.
و (همسرانی از) حوریان سیه چشم (دارند).
همچون مروارید پنهان در صدف.
(این‌ها) پاداشی است در برابر آنچه که انجام می‌دادند.
در آن (باغ‌های بهشتی) نه سخن لغو و بیهوده‌ای می‌شنوند و نه گفتار گناه آلود.
تنها یک سخن (می شنوند) سلام است، سلام.
و اصحاب دست راست (سعادت‌مند) چه (وضع و) حالی دارند اصحاب دست راست (سعادت‌‌مندان)؟؟!
در (میان) درختان «سدر» (= کنار) بی خار،
و درختان موز پربار تو برتو.
و سایه‌ای گسترده [ انس بن مالک رضی الله عنه می‌گوید: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «در بهشت درختی است که شخص سواره، صد سال در سایۀ آن حرکت می‌کند و به آخر آن نمی‌رسد» و در روایت ابو هریره آمده: «اگر خواستید این آیه را بخوانید (ظل ممدود)» (صحیح بخاری 3251 و 3252 و صحیح مسلم 2826).].
و (در کنار) آبی جاری (و روان).
و میوۀ فراوان.
نه پایان پذیرد و نه (کسی را از آن) باز داشته شود،
و بسترهای برافراشته شده (و همسرانی گرانقدر)
بی‌گمان ما آن‌ها را به آفرینش نوینی آفریده‌ایم.
و آن‌ها را دوشیزه قرار داده‌ایم.
شوهر دوستان هم سن و سال،
(همۀ این‌ها) برای اصحاب دست راست (سعادت‌مندان) است.
که گروهی از پیشینیان.
و عده‌ای از آیندگان هستند.
و اصحاب دست چپ (شقاوت‌مندان) چه (وضع و) حالی دارند اصحاب دست چپ (شقاوت‌مندان)؟!
در (میان) باد سوزان و آب جوشان، قرار دارند.
و (در) سایه‌ای از دود‌های متراکم و سیاه.
نه خنک باشد و نه آرام بخش.
بی‌گمان آن‌ها پیش از این (در دنیا) ناز پرورده (و مترف) بودند.
و برگناه بزرگِ (شرک) اصرار می‌ورزیدند.
و می‌گفتند: «آیا هنگامی‌که مردیم و خاک و استخوان شدیم، آیا باز هم ما بر انگیخته می‌شویم؟!
آیا پدران نخستین ما (نیز بر انگیخته می‌شوند)؟!».
(ای پیامبر) بگو: «بی‌گمان گذشتگان و آیندگان،
(همگی) در موعد روزی معین گرد آورده می‌شوند».
سپس شما ای گمراهان تکذیب کننده!
قطعاً از درخت زقوم خواهید خورد،
پس شکم‌های (خود) را از آن پر می‌کنید،
آنگاه بر آن از آب جوشان می‌نوشید،
پس مانند شتران (مبتلا به بیماری عطش) از آن (آب جوشان) می‌نوشید.
این پذیرایی آن‌ها در روز قیامت است.
ما شما را آفریدیم، پس چرا (دو باره زنده شدن‌را) تصدیق نمی‌کنید؟!
آیا نطفه‌ای را که (در رحم همسران‌تان) می‌ریزید، دیده‌اید؟!
آیا شما او را می‌آفرینید یا ما آفریدگاریم؟!
ما در میان شما مرگ را مقدر کردیم و ما ناتوان (از آن) نیستیم.
که همانند شما را جای‌گزین کنیم، و شما را به صورتی که آن را نمی‌دانید باز آفرینیم.
و یقیناً شما آفرینش نخستین را دانسته‌اید، پس چرا متذکر نمی‌شوید؟!
آیا چیزی را که می‌کارید، دیده‌اید؟!
آیا شما آن را می‌رویانید، یا ما می‌رویانیم؟!
اگر بخواهیم آن را به کاه درهم کوبیده مبدل می‌کنیم که تعجب کنید.
(بگوئید:) براستی ما زیان کرده‌ایم،
بلکه ما بکلی (از محصول) محروم شده‌ایم.
آیا آبی را که می‌نوشید، دیده‌اید؟!
آیا شما آن را از ابر نازل کرده‌اید یا ما نازل می‌کنیم؟!
اگر بخواهیم آن را تلخ (و شور) قرار می‌دهیم، پس چرا شکر نمی‌کنید؟!
آیا آتشی را که می‌افروزید، دیده‌اید؟!
آیا شما درخت آن را آفریده‌اید یا ما آفریده‌ایم؟!
ما آن (= آتش) را (مایۀ) یادآوری و وسیلۀ زندگی برای مسافران قرار دادیم.
پس (ای پیامبر) به نام پروردگار بزرگت تسبیح گوی (و او را به پاکی یا دکن).
پس سوگند به جایگاه ستارگان.
و اگر بدانید این سوگندی بزرگ است.
همانا این (کتاب) قرآنی کریم (و گرامی قدر) است.
در کتاب پوشیده (= لوح محفوظ) است.
که جز پاکان (= فرشتگان) به آن دست نمی‌زنند.
از سوی پروردگار جهانیان نازل شده است.
آیا شما نسبت به این کلام (الهی = قرآن کریم) انکار کننده‌اید؟! (و از پیروی آن سستی می‌کنید).
و (به جای شکر) روزی خود، (رازق) را تکذیب می‌کنید؟!
پس چرا هنگامی‌که (جان) به گلوگاه می‌رسد.
و شما در این هنگام نگاه می‌کنید.
و ما از شما به او نزدیک‌تر هستیم، ولی شما نمی‌بینید.
پس اگر (در برابر اعمال‌تان) جزا داده نمی‌شوید.
اگر راست می‌گویید آن (روح) را باز گردانید!
پس اما اگر (آن شخص) از مقربان باشد.
پس (در) آسایش و ریحان و باغ (بهشت) پر نعمت است.
و اما اگر از اصحاب دست راست (سعادتمند) باشد.
پس (به او گفته می‌شود:) سلام بر تو باد، (که) از اصحاب دست راست (هستی)
و اما اگر از تکذیب کنندگان گمراه (یاران دست چپ) باشد.
پس با آب جوشان (دوزخ از او) پذیرایی می‌شود.
و به (آتش) جهنم در آورده (و سوزانده) شود.
بی‌گمان این (خبر) حق یقین است.
پس (ای پیامبر) به نام پروردگار بزرگت تسبیح گوی (و او را به پاکی یادکن).
سورة الواقعة
معلومات السورة
الكتب
الفتاوى
الأقوال
التفسيرات

سورة (الواقعة) من السُّوَر المكية، نزلت بعد سورة (طه)، وقد جاءت بتذكيرِ الناس بوقوع يوم القيامة؛ للدَّلالة على عظمة الله عز وجل، وترهيبًا لهم من مخالفة أوامره، ودعوةً لهم إلى اتباع الدِّين الحق وتركِ الباطل، وخُتمت السورة الكريمة بتعظيمِ القرآن، وصدقِ أخباره وما جاء به، وقد أُثر عن النبي صلى الله عليه وسلم قراءتُه لها في صلاة الفجر.

ترتيبها المصحفي
56
نوعها
مكية
ألفاظها
380
ترتيب نزولها
46
العد المدني الأول
99
العد المدني الأخير
99
العد البصري
97
العد الكوفي
96
العد الشامي
99

* قوله تعالى: {فَلَآ أُقْسِمُ بِمَوَٰقِعِ اْلنُّجُومِ ٧٥ وَإِنَّهُۥ لَقَسَمٞ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ ٧٦ إِنَّهُۥ لَقُرْءَانٞ كَرِيمٞ ٧٧ فِي كِتَٰبٖ مَّكْنُونٖ ٧٨ لَّا يَمَسُّهُۥٓ إِلَّا اْلْمُطَهَّرُونَ ٧٩ تَنزِيلٞ مِّن رَّبِّ اْلْعَٰلَمِينَ ٨٠ أَفَبِهَٰذَا اْلْحَدِيثِ أَنتُم مُّدْهِنُونَ ٨١ وَتَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ} [الواقعة: 75-82]:

عن عبدِ اللهِ بن عباسٍ رضي الله عنهما، قال: «مُطِرَ الناسُ على عهدِ النبيِّ ﷺ، فقال النبيُّ ﷺ: «أصبَحَ مِن الناسِ شاكرٌ، ومنهم كافرٌ، قالوا: هذه رحمةُ اللهِ، وقال بعضُهم: لقد صدَقَ نَوْءُ كذا وكذا»، قال: فنزَلتْ هذه الآيةُ: {فَلَآ أُقْسِمُ بِمَوَٰقِعِ اْلنُّجُومِ} [الواقعة: 75]، حتى بلَغَ: {وَتَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ} [الواقعة: 82]». أخرجه مسلم (٧٣).

* سورة (الواقعة):

سُمِّيت هذه السورة بـ(الواقعة)؛ لافتتاحِها بهذا اللفظ، ولتسميةِ النبيِّ صلى الله عليه وسلم لها بذلك:

عن أبي بكرٍ الصِّدِّيقِ رضي الله عنه، قال: «سألتُ رسولَ اللهِ ﷺ: ما شيَّبَكَ؟ قال: «سورةُ هودٍ، والواقعةِ، و{عَمَّ يَتَسَآءَلُونَ}، و{إِذَا اْلشَّمْسُ كُوِّرَتْ}»». أخرجه الترمذي (٣٢٩٧).

و(الواقعةُ): اسمٌ من أسماءِ يوم القيامة.

* سورة (الواقعة) من السُّوَر التي شيَّبتْ رسولَ الله صلى الله عليه وسلم:

عن أبي بكرٍ الصِّدِّيقِ رضي الله عنه، قال: «سألتُ رسولَ اللهِ ﷺ: ما شيَّبَكَ؟ قال: «سورةُ هودٍ، والواقعةِ، و{عَمَّ يَتَسَآءَلُونَ}، و{إِذَا اْلشَّمْسُ كُوِّرَتْ}»». أخرجه الترمذي (٣٢٩٧).

* أُثِر عن النبي صلى الله عليه وسلم قراءتُه لسورة (الواقعة) في صلاة الفجر:

عن جابرِ بن سَمُرةَ رضي الله عنه، قال: «كان رسولُ اللهِ ﷺ يُصلِّي الصَّلواتِ كنَحْوٍ مِن صلاتِكم التي تُصَلُّون اليومَ، ولكنَّه كان يُخفِّفُ، كانت صَلاتُه أخَفَّ مِن صَلاتِكم، وكان يَقرأُ في الفجرِ الواقعةَ، ونحوَها مِن السُّوَرِ». أخرجه أحمد (٢٠٩٩٥).

1. تحقيق القيامة (١-٥٦).

2. دلائلُ البعث والجزاء (٥٧-٧٤).

3. تعظيم القرآن، وصدقُ أخباره (٧٥-٩٦).

ينظر: "التفسير الموضوعي لسور القرآن الكريم" لمجموعة من العلماء (7 /598).

مقصدُ سورة (الواقعة) هو التذكيرُ بوقوع يوم القيامة وهَوْلِه، ووصفُ ما يحدُثُ به؛ لتخويف الناس وترهيبهم من معصية الله عز وجل ومخالفة أمره، وفي ذلك دعوةٌ لهم للرجوع إلى الحق، والاستجابة لأمر الله.

ويُبيِّن ابن عاشور محورَها فيقول: «هو التذكيرُ بيوم القيامة، وتحقيق وقوعه.

ووصفُ ما يَعرِض لهذا العالَمِ الأرضي عند ساعة القيامة.

ثم صفة أهل الجنة وبعض نعيمهم.

وصفة أهل النار وما هم فيه من العذاب، وأن ذلك لتكذيبهم بالبعث.

وإثبات الحشر والجزاء.

والاستدلال على إمكان الخَلْق الثاني بما أبدعه الله من الموجودات بعد أن لم تكن.

والاستدلال بدلائل قدرة الله تعالى.

والاستدلال بنزعِ الله الأرواحَ من الأجساد والناس كارهون لا يستطيع أحدٌ مَنْعَها من الخروج، على أن الذي قدَرَ على نزعها بدون مُدافعٍ قادرٌ على إرجاعها متى أراد على أن يُمِيتَهم.

وتأكيد أن القرآن منزلٌ من عند الله، وأنه نعمةٌ أنعم الله بها عليهم فلم يشكروها، وكذَّبوا بما فيه». "التحرير والتنوير" لابن عاشور (27 /280).